گیسوانت رهادرباد،همچوگندم زار،چشمانت همچون آهو..
.من اینجاغرق گریه،توآنجاشادوخندان درکناراو...
به یاددارم همه خاطراتت را،آن روزهای شیرین...
عزیزترینم،چه زودغریبه گشتی رفیق دیرین...
من تازمانی ک نفس میکشم،نمیروی ازیادم...
نتوانست بگیردجایت راکسی،میان این همه آدم...
به یادداری؟سال پیش را؟من،تو،ما...
امسال گورپدرمن،تو،او،شما...
به یاداری؟قدم هایمان درآن صبح های سردپاییز....
دست هایت دردستم،نگا هت درنگاهم ازعشق لبریز...
هنوزبرایم مبهم است،که چراحس توتغییرکرد...
انگارکسی این میان خواب مرابدتعبیرکرد....
توکه سردبودی بامن،آرام وقرارم نبود...
آتش گرفتم گرمت کنم امانشداماچه سود...
توانگارشادتری بادیگری ودیگران...
دنیابی تومحال است،پس من میمیرم توبمان...
چشمانت ای غزالم،نمیخواهم ک حتی دمی ترشود...
همینگونه تاابدشادباش،نمیخواهم شادیت کمترشود...میسپارمت ب خدا،میروم تنهاازاین دیار...هرجاهستی خوش باشی،خدانگهدار،عزیزترین یار... negarnazari2l.aa...
ما را در سایت negarnazari2l.aa دنبال می کنید
برچسب : غزال»اهو,عاشقانه,شعراهو,شعرغزال,شعرعاشقانه,عشق,چشمانت,زیبل, نویسنده : negarnazari negar2l بازدید : 203 تاريخ : جمعه 9 آبان 1393 ساعت: 14:34